زخم

ساخت وبلاگ
من دراز کشیده بودم روی تخت و دکتر پروب سونوگرافی رو روی شکمم حرکت میداد و تصویر جنین کوچیک توی شکمم توی مانیتور روی دیوار ،سیاه و خاکستری نمایش داده میشد.هنوز باورم نمیشد اون کوچولوی توی ال سی دی جوجه ی منه. عماد اولین بار بود تصویر جنین رو از نزدیک میدید و هیجان چشماش برام لذت بخش بود. دکتر دستش انگشتای کوچولوش پاهاش سرش و حتی معده و قلبش رو نشون میداد و من از اینکه میدیدم اون میتونه تکون بخوره پاهاش رو جمع کنه دستاش رو تو سینه قفل کنه شگفت زده بودم . دکتر به شوخی گفت عجب وروجک شیطونیه یه دیقه آروم نمیگیره ، من دلم غش رفت براش. دکتر گفت به پهلو دراز بکش و نفس عمیق بکش شاید کمی بیاد بالاتر و پاهاش رو صاف کنه . پاهای کوچولوش رو صاف کرد و دکتر گفت جوجه تون دختره. عماد از هیجان بالا پرید منو بغل کرد بوسید گریه کرد خندید و من مبهوت هیجان عماد خندم گرفته بود. اونقدر که همه بهم گفته بودن علائم بارداریت شبیه مادرای پسرداره هرآن منتظر بودم دکتر بگه پسره ، هرچند اون لحظه ذره ایی برام تفاوت نداشت چی باشه اما انتظارم پسر بود ولی راستش همیشه  ترجیحم این بود فرزند اولم دختر باشه. هرچند عماد از روز اول میگه دختر مال باباشه چون دخترا بابایی میشن .دخترها تعصب باباشون رو خیلی دارن من این رو از تویی دیدم که همیشششششه طرف باباتی.  خلاصه الان یه دختر کوچولو تو راه داریم زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 85 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 18:28

همه چیز با یه پهلو درد ساده شروع شد. من درازکشیده بودم و پهلوم درد میکرد. عماد گفته بود نمیتونی بیشتر بمونی؟ نمیتونستم بیشتر بمونم . حالم خوب نبود رفتم خونه مون بعد تر عماد اومد. عماد هم بود که دراز کشیده بودم و پهلوم درد میکرد و همه چی با یه عطسه بهم ریخت. یه عطسه ی یهویی و گرفتگی شدید عضله پهلو و دردی که منو مثل یه مار به خودم میپیجوند و عماد هاج و واج به منی که روی تخت از درد به خودم میپیچدم و نفسی که بالا نمیومد. اولش فکر کردم استخون پهلوم در رفت .عماد زنگ زد اورژانس و توضیح که داد گفتن در رفتگی نمیتونه باشه اما برید بیمارستان زنان زایمان.اونوقت شب کجا میرفتیم؟ گفتم دستم رو بگیر ببینم میتونم تکون بخورم یا نه. دستم رو کشیدم به پهلوم و دیدم ورم نداره.کمی دراز کشیدم درد کمتر شد و جوجه ی توی شکمم تکون خورد و خیالم راحت شد که حالش خوبه . عماد کمکم کرد بلند شم دوش آب گرم بگیرم و به هر مصیبتی صبح کنم. مامان اومد رفتیم دکتر رفتیم سونوی کلیه و کبد و کیسه صفرا و اینا هیچ کدوم نبود . باز یهو درد پیچید تو بدنم عین دیشب . بدتر هم شد . من گریه میکردم و هرچیزی که دم دستم بود چنگ میزدم و دو روز بستری شدم بیمارستان و نهایتا بعد تمام آزمایشها گفتن اسپاسم شدید عضله س . و چه اسپاسم شدیدی بود. یه هفته س خونه خوابیدم و با هرنفسی که میکشیدم درد میپیچید تو بدنم و فکر کردم حضرت زهرا چی کشیده با پهلوی شکسته و جنینی که سقط شده؟ میدونی دنده ت که درد کنه هر نفس که میکشی درده تکون میخوری جونت بالا میاد و فکر کن تو اون وضعیت جنین هم سقط کنی . سقطی که فشارش آدم سالم رو از پا درمیاره میفهمی؟ منم نمیفهمیدم . زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 18:28